Follow along with the video below to see how to install our site as a web app on your home screen.
یادداشت: This feature may not be available in some browsers.
انجمن آوای رمان
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦
اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی آوای رمان بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار!
.
این تاپیک جهت اطلاع نویسنده از علت تگ تعلق گرفته به اثر خود ایجاد شده است، نویسنده عزیز میتواند در این تاپیک از نقاط قوت و ضعف اثر خود مطلع شده، سپس درصورت تمایل اقدام به اصلاح آن نماید.
در تیم تگ اثر توسط هر شخص تیم در ۵ معیار مورد بررسی قرار میگیرد!
*توجه داشته باشید که هدف ما از ایجاد این روند تنها پیشرفت و بهبود قلم نویسندگان محترم است.
۱.عمق عاطفی:
نویسنده از توصیفات احساسی خشک و کتابوار استفاده کرده بود و قابلیت برانگیختن احساسات را به آن شکلی که باید و شاید نداشت اما یک الی دو قسمت از داستان، توصیف احساسات نسبتا خوب بود.
۲. نوآوری:
دلیل: ساختار رمان، زاویه دید و محتوا به طور کلی و حتی در بیشتر جزئیات هم خیلی کلیشهای بود و به طور جامع نوآوریای در کار نبود اما به دلیل وجود شهر شیشهای و سه نمونه دشمن که با انسان قاطی شدهاند(همینها هم خودش نسبتا کلیشهایست)جذابیت خوبی اضافه کرده بود و خواننده را به وجد میآورد که البته به خوبیِ خوب به ایده پرداخته نشده بود.
۳. انسجام روایی:
طرح نسبتا یکپارچه بود و تقریبا ابتدا و سیر به پایان رسیدنش آشکار و راضیکننده بود؛ البته در این بین باید قسمتهای شروع داستان تا به گرهافکنی داستان را فاکتور بگیریم چرا که برای یک داستان کوتاه بسیار طولانی بود اما اصلا شخصیتپردازی نشده بود و هیچ چیز از شخصیتها عاید خواننده نمیشد. داستان حتی اگر هیچ چیز نداشته باشد، باید حتما شخصیتپردازی داشته باشد که نویسنده آن را محروم کرده بود و در آخِر پایانبندی گرچه از نظر یکپارچگی طرح راضیکننده بود اما شدیدا هیچ سعیای بر باز کردن گرهها نداشت و داستان را در یک هویت مجهول باقی گذاشته بود. نویسندگان زیادی هستند که هیچ سعیای بر توضیح به خواننده ندارند اما آنها حداقل پازلهای خود را در لا به لای طرح میچینند اما دریغ از کمی توضیح توسط نویسنده در این داستان.
۴. زیباییشناسی زبانی:
نویسنده نسبتا تسلط بر کلام خوبی از خودش بر جای گذاشته بود و کاملا مشخص بود که دایره لغات نسبتا خوبی دارد و میتواند از پس استفاده از کلمات متنوع برآید اما همچنان جای پیشرفت و تنوع کلمات زیادی در پیش دارد. تصویرسازی نویسنده از توصیفات صحنه خوب بود و آدم را در آن واحد به همان مکان میبرد اما همانطور که در بخش عمق عاطفی هم گفته شد، این توصیفات خیلی جای احساسات نداشتند و این خیلی در ذوق میزد وگرنه در این بخش میتوانست برنده نمره بیشتری شود. در قسمت ریتم متن هم باید بگویم: جملات بسیار بسیار بسیار کوتاه بود و توصیف حرکتها نسبتا از حد متوسط کمتر بود، توصیف صحنهها نسبتا به اندازه بود و از این قسمت تا حدودی قابل قبول بود. کشمکشها هم نسبتا بهاندازه بود و حد متوسط خودشان را حفظ کرده بودند و در وهله اول راضیکننده بود و خستگی در آن وجود نداشت.
۵. تاثیرگذاری:
طرح داستان به علاوه سیر داستان کاملا کلیشهای بودند. سیر داستان در اوایل یک مقدار کند بود. احساسات در توصیفات صحنه وجود نداشت. هیچ شخصیتپردازیای نشده بود. خشک بودن در بیشتر شخصیتها و کلمات دیده میشد و اصلا به طرحها و گرهافکنیها رسیدگی نشده بود و داستان هیچ هدفی نداشت اما صرفا به دلیل وجود ۲ ایدهای که در بخش دوم اعلام شد کمی جذابیت بیشتری داشت(هر چند به آنها نیز پرداخته نشده بود).
۱)عمق عاطفی:
رمان «اِل تایلر» از دو گونه متفاوت یعنی لایکنتروپها (گرگینهها) و خونآشامها هستند که هر کدوم گرفتار نفرین و سرنوشت تلخیاند. شخصیتها با ویژگیهای خاص خودشون معرفی میشن و تضاد درونی بین نجات دادن یا ویران کردن، بهشون عمق داده؛ این باعث میشه خواننده با تردیدها و کشمکشهای ذهنیشون همراه بشه، داستان هم با فضای رازآلود و تعلیقآمیز جلو میره و مدام سوالهایی رو تو ذهن مخاطب ایجاد میکنه، مثلاً اینکه «این ناجی واقعاً میتونه نجاتبخش باشه یا خودش تهدید اصلیه؟ این تعلیق و پیشبینیناپذیری، داستان رو جذاب نگه میداره».
۲)نوآوری:
رمان در حالی که ایدهی جذابی داره، اما گاهی کلیشههای ژانر خونآشام و گرگینهها رو تکرار میکنه و نوآوری کافی دیده نمیشه مثل اینکه «خون آشام ها در نور بیرون نمیتونن باشن»، بهتره از کلیشههای رایج فاصله گرفت و عناصر جدید یا دیدگاه متفاوتی به خونآشام و گرگینهها اضافه کرد تا داستان خاصتر بشه، نکته دیگه اینکه این حجم از تغییر زمان در طول داستان ممکن گاهی اوقات به جای کنجکاو کننده بودن برای مخاطب اذیت کننده باشه، گاهی اوقات تا یکم همزاد پنداری با داستان حس میشد یهو تغییر زمان همچی رو بهم میریخت و اون حس همزاد پنداری رو از بین میبرد.
۳)انسجام روایی:
شخصیتها درکل خوب بودن اما بعضی اوقات سطحی و بدون عمق کافی میشن و کشمکشهای درونیشون به اندازهای که باید باورپذیر نیست، بهتره روی شخصیتپردازی عمیقتر کار کرد؛ یعنی شخصیتها رو با گذشته، انگیزهها و نقاط ضعف خاص خودشون نشون داد تا واقعیتر و قابل لمستر بشن.
۴)زیبایی شناسی زبانی:
داستان درکل سیر مناسبی داشت اما گاهی هم روند کند میشه و بعضی قسمتها بیش از حد توضیح داده شده که ریتم روایت رو خراب میکنه، گاهی دیالوگ های اضافی دیده میشه که مطلب خاصی رو نمیرسونه بهتره دیالوگها رو طبیعیتر و متناسب با موقعیت نوشته بشه تا ارتباط بین شخصیتها باورپذیرتر باشه.
۵)تأثیرگذاری:
تا اینجا فضای رمزآلود و تضاد بین نجات و نابودی به خوبی منتقل شده، اما برای قضاوت بهتر درباره شخصیتپردازی و زبان روایت، باید متن بیشتری از رمان رو دید. در کل، ایده و ژانر انتخابی جذاب هست و با رعایت نکات گفته شده بهتر هم میشه نویسنده و داستان پتانسیل بالایی برای جذب مخاطب داره.