انجمن آوای رمان

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی آوای رمان بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

[اشعار تک بیتی]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Faezeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
زمان زمان که دلم یاد چهر تو بکند
شود ز عکس جمالت دلم گلستانی

- عراقی
 
امشب اندوهِ تو، بیش از همه شب شد یارم
وای از این حالِ پریشان که من امشب دارم

- اخوان ثالث
 
در سرم نیست به جز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم تو شدی

- علیرضا آذر
 
ﻧﻤﯽﺁﯾﯽ، ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻧﯽ، ﻧﻤﯽﺟﻮﯾﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﺧﺪﺍ ﻧﺎﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺩﻝ، ﺭﻧﺠﺸﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ؟!

- ﺻﺎﺋﺐ ﺗﺒﺮﯾﺰی
 
بین عاشق شدن و مرگ، مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری؛ غیر از آه..!

- فریدون مشیری
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
آن کس که تو را دارد؛ از عیش چه کم دارد؟
وان کس که تو را بیند؛ ای ماه! چه غم دارد؟

- مولانا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
زمان زمان که دلم یاد چهر تو بکند
شود ز عکس جمالت دلم گلستانی

- عراقی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
هنر و علم و سیاست همه خوبند ولی؛
ای به قربان همانی که رفاقت بلد است

- لاادری
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
خواب می‌آید و در چشم نمی‌یابد راه
یک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال

- ابتهاج
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
هر که را در خاک غربت پای در گل مانْد مانْد
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را

- سعدی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
چه باشد پیشه عاشق بجز دیوانگی کردن
چه باشد ناز معشوقان بجز بیگانگی کردن

- مولانا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
عمری دگر بباید بعد از وفات مارا
کین عمر طی نمودیم،اندر امیدواری

○ سعدی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدار من باشی
مرا جان آن زمان باشد که تو جانان من باشی

○ عراقی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود
از کتاب عشق اوراق سیاه فال من

○ شهریار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
نکند فکر کنی در دلِ من یادِ تو نیست
گوش کن، نبضِ دلم زمزمه اش با تو یکیست

○ مولانا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
د ر حیرتم که دیده از او بر نداشتم
دل را چگونه برد که چشمم خبر نداشت!

قدسی مشهدی
 
چه غم گر در بهشتی ره ندارم
که در قلبم بهشتی جاودانی است.

فروغ فرخزاد
 
عقب
بالا